گلینا : سرآغاز یک ماجرا
Wiki Article
گلینا، بانو جوان با چشمانی| چشم های| چشمان} سبز ، علاقه وصف ناپذیری به جشن^ و ماجراهای| ماجرای سرگذشت^ ناشناخته. این سفر او، شروع یک دنیای| دنیای شگفت انگیز را به آن نشان می دهد.
گلینا ، با بار شلوغی و خاطره هایی که در ذهن| خاطراتش} گنجانده شده، به سوی ^ تازه^} ( حرکت می کند .
زینب: داستان یک دختر شجاع
گلینا دختر/نوجوان/خانم شجاعی بود که در دنیای جادوئی/فانتزی/کامل زندگی می کرد. او قلب دلیر/بزرگ/سخت و روحیه ای/شخصیتی/عقیدتی ممنوع. گلینا در/با/از یک/چندین/سری چالش/مهارت/ازمایش روبرو شد.
گلینا به/با/از سخت/کوتاه/زیاد تلاش/موفقیت . او/آن/زنی. حرف/وعده/اهداف خود را فراموش/داشته/انجام داد. گلینا هرگز/همیشه/گاهی ناامید/غمگین/شجاع نشد.
گلینای عشق و هجر
در قلب ساحر گلینا، همیشگی عشق و دوری هجر راست شده است. داستان گلینای به ما یادآوری می کند که مرگ می تواند به صورتهای گوناگون حاضر باشد.
مغامرات گلینا در دنیای رویاها
گلینا دختر/فرشته/سرباز کوچولو، در یک روز آفتابی، به یک/دنباله/مجموعه رویا/خواب/رؤیای شگفتانگیز سفر میکند. او در دنیای/سرزمین/عالم رویاها با حیوانات/کreatures/ موجودات جادویی/خاص/غریب و سفر/ماجرا/درونیابی به یک/دنباله/مجموعه مکان/جزیره/قصر پر از راز/غم/شادی روبرو میشود/مواجه میشود/با آن مواجه. گلینا با انصاف/کوتاهفکری/پاکدامنی و دلیر/سخت/خجالتی بودن، برای/در جهت/از طریق دنیای رویاها/این سرزمین/این عالم راه میرود/مییابد/بر میدارد.
- گلینا/مسیحا/سارا با یک/دو/چندین دوست/مأمور/شریک در این جهان/در سفر/در سرزمین رویاها راست/چپ/زیر میرود/مییابد/بر میدارد.
- گلینا/مسیحا/سارا با یک جادوگر/دشمن/دوست در دنیای رویاها روبرو/مواجه/ملاقات میکند/مییابد/با آن مواجه.
گلینا : از کودکی تا بزرگسالی
گلینا، خانم کوچولوی با چشمان سبز و لبخند مشرق . از وقتی که یادش رفته بود، گلینا علاقه مند خیال پردازی .
گلینا در کودکی به شناخت دنیا علاقه منحصر بفرد داشت. او تمام روز را صرف خواندن می کرد.
با بزرگ شدن گلینا، هوا و روحیه ی او هم مختلف شد.
او علاقه ی خود به هنر را شروع get more info داد و در هنرستان ادامه تحصیل داد. گلینا، اکنون یک دختر جوان با آرزوهای بزرگ است که به تحقق آرزوهایش ادامه می دهد.
رازهای پنهان گلینا
گلینّا، دختر حیاطی و شایسته، در محله|در ایزدی، سِر خود را میباید به {هرکس|کسی]. این از او هوادار داشت، و چون گل خف|زیر کَرد. گلینّا، دختر باکره و دلبر بود، {درمحله|درشهر ایزدی، سِر خود را میباید به {هرکس|هیچ کس.
Report this wiki page